. ۳- علی بن الحسین علیهالسلام (مشهور به علی اکبر)
* الطبقات الکبری جلد۵، قسمت۱، ص ۴۷۰ / ابن سعد، متوفای ۲۳۰:
* ترجمه پاینده: مردی از شامیان، علیاکبر پسر حسینj را که مادرش آمنه دختر ابیمره بن عروه بن مسعود ثقفی بود و مادر آمنه دختر ابوسفیان بن حرب بوده است فراخواند یعنی حضرت علیاکبر نوه عمه یزید بوده است؟! و گفت: تو را با امیرالمؤمنین خویشاوندی نزدیک و پیوند است اگر میخواهی امانت میدهیم و در زینهاری هر کجا میخواهی برو. علیاکبر پاسخ داد که خویشاوندی نزدیک با رسول خدا برای رعایت شایستهتر از خویشاوندی ابوسفیان است و سپس بر او حمله کرد و این رجز را میخواند: من علی پسر حسین پسر علیام، سوگند به خانه خدا که ما از شمر و عمر بن سعد و پسر زیاد به پیامبر سزاوارتریم. گوید: مردی از قبیله عبدالقیس به نام مره بن منقذ بن نعمان بر علیاکبر حمله کرد و بر او نیزه زد. علیاکبر را که سخت زخمی بود از زمین برداشتند و نزدیک پدر بردند، حسین فرمود: پسرم تو را کشتند؟ پس از تو خاک بر سر این جهان باد و او را در آغوش کشید تا درگذشت. در این هنگام حسینj به پیشگاه کردگار چنین عرضه داشت: پروردگارا ما را فراخواندند که یاری دهند نه تنها یاری ندادند که کشتند، پروردگارا! باران آسمان را از ایشان باز دار و آنان را از برکتهای زمین محروم دار و اگر ایشان را روزگاری مهلت و نعمت میدهی پراکندهشان ساز و گروه گروه فرمای و والیان را از آنان هرگز خشنود مدار.[۱]
* * *
* الطبقات الکبری جلد۵، قسمت۱، ص ۴۶۳ / ابن سعد، متوفای ۲۳۰:
* ترجمه پاینده: هنگامی که خبر کشته شدن مسلم و هانی به حسینj رسید، پسرش علیاکبر گفت: پدر جان! برگرد که کوفیان اهل کدورت و مکر و بیوفایند و برای تو وفاداری نخواهند کرد. فرزندان عقیل به حسین گفتند: اینک هنگام بازگشت نیست و او را به حرکت تشویق کردند. حسینj به یاران خود فرمود: خود میبینید که برای ما چه پیش آمده است و من این قوم را چنین میبینم که ما را به زودی خوار میسازند و یاری نخواهند داد، هر کس دوست میدارد که برگردد برود. در این هنگام کسانی که میان راه به حسین پیوسته بودند برگشتند و او همراه همان یارانی که از مکه با او بیرون آمده بودند و تنی چند از پیوستگان میان راه باقی ماند و شمار اسب های ایشان فقط سی و دو اسب بود.[۲]
* * *
* الأخبار الطوال، ص ۲۵۶ / دینوری، متوفای ۲۹۲:
* ترجمه مهدوی: نخستین کس از ایشان که به میدان رفت و جنگ کرد علی بن حسین که همان علیاکبر است بود و همواره پیکار کرد تا شهید شد مره بن منقذ عبدی بر او نیزه زد و او را بر زمین انداخت و سپس شمشیرها او را فروگرفت و شهید شد.[۳]
* * *
* تاریخ الیعقوبی، ج،۲ ص ۲۴۶ / متوفای بعد از ۲۹۲:
* ترجمه آیتی: فرزندان حسینj عبارت بودند از: علیاکبر که فرزندی از وی نماند و در کربلا کشته شد و مادرش: لیلی دختر ابومره بن عروه بن مسعود ثقفی است و علیاصغر که مادرش: حرار دختر یزدجرد است و حسین او را غزاله نامید.[۴]
* * *
* تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۴۴۶ / متوفای ۳۱۰:
* ترجمه پاینده: نخستین کس از فرزندان ابیطالب که آن روز کشته شد علیاکبر پسر حسین بود که مادرش لیلی دختر ابومره بن عروه ثقفی بود وی حمله آغاز کرد و رجزی به این مضمون میخواند: من علیام، پسر حسین بن علی به پروردگار کعبه که ما به پیمبر نزدیکتریم به خدا پسر بیپدر درباره ما حکم نکند. گوید: این کار را چند بار کرد. مره بن منقذ عبدی او را بدید و گفت: بزرگترین گناهان عرب به گردن من باشد اگر بر من بگذرد و چنین کند و پدرش را عزادار نکنم. گوید: بار دیگر علیاکبر بیامد و با شمشیر به کسان حمله میبرد، مره بن منقذ راه بر او گرفت و ضربتی به او زد که بیفتاد و کسان اطرافش را گرفتند و با شمشیر پاره پارهاش کردند. حمید بن مسلم ازدی گوید: به گوش خودم شنیدم که حسین میگفت: پسرکم، خدای قومی را که ترا کشتند، بکشد، نسبت به خدا و شکستن حرمت پیمبر چه جسور بودند، از پس تو دنیا گو مباش. گوید: گویی میبینم زنی شتابان در آمد که گفتی خورشید طالع بود و فریاد میزد: ای برادرکم، ای برادرزادهام! گوید: پرسش کردم گفتند: این زینب دختر فاطمه دختر پیمبر خدا است. گوید: پس بیامد و بر پیکر وی افتاد، حسین بیامد و دست او را گرفت و سوی خیمهگاه برد، آنگاه حسین به طرف فرزند خویش رفت، غلامانش نیز بیامدند که گفت: برادرتان را بردارید. پس او را از محل کشته شدنش ببردند و رو به روی خیمهگاهی نهادند که مقابل آن جنگ میکردند.[۵]
* * *
* الفتوح، ج۵، ص ۱۱۴ / ابن أعثم، متوفای ۳۱۴:
* ترجمه مستوفی: پس، علی بن حسین بن علی روی بدان قوم آورد. او جوانی هجده ساله بود که بر آن قوم حمله کرد. حسین بن علی چون پسر خویش علیاکبر را دید که با آن قوم جنگ میکرد، دل او در اضطراب آمد و چشم او گریان شده دست بر آسمان آورده گفت: أللهم اشهد علی هؤلاء القوم. یعنی ای بار خدای، بر این قوم گواه باش. این ساعت کودکی با این گروه بیباک مقاومت میکند که در خلق و خوی و منطق و شکل هیچ کس به رسول تو چنان نمیماند که او. ای بار خدای، باران آسمان و برکات زمین از این فاسقان باز دار و ایشان را در روی زمین متفرق گردان و از زنان و فرزندان برخورداری مده. پس، آواز برداشت و عمر سعد را بخواند و او را گفت: خدای تعالی رحم تو بریده کناد و بر تو کس مسلط کناد که تو را در جامه خواب بگیرد و بکشد. پس، به آواز بلند این آیه از قرآن بخواند: إن الله اصطفی آدم و نوحا و آل إبراهیم و آل عمران علی العالمین ذریه بعضها من بعض و الله سمیع علیم. پس، علی بن الحسین بن علی با آن قوم ظالم جنگ میکرد و حمله های متواتر مینمود تا عدد کشتگان او به یک صد و بیست نفر رسید که آن قوم به فریاد آمده، او را چند زخم گران برساندند. عطش بر او غالب گشته بازگشت و پیش پدر آمده گفت: یا أبه، العطش العطش، از تشنگی هلاک میشوم. هیچ شربتی آب هست که به من دهند تا روی به این فسقه فجره آرم و دمار از ایشان برآرم؟ امیرالمؤمنین حسینj بگریست و گفت: ای جان پدر، احوال بر تو پوشیده نیست. صبر کن که همین ساعت از دست جد خویش سیراب شوی. پس، علی بن حسین بازگشت و با لب تشنه بر سر جنگ شده بر آن قوم میزد و میکشت تا شهید شد رحمه الله علیه.[۶]
* * *
* مروج الذهب، ج۳، ص۶۱ / المسعودی، متوفای ۳۴۶:
* ترجمه پاینده: هشتاد و هفت تن بودند، یکی از آنها علیاکبر بود و رجزی بدین مضمون میخواند: من علی بن حسین بن علی هستم. قسم بخدا قرابت ما به پیمبر از همه بیشتر است. به خدا پسر مدعی نسب بر ما حکومت نخواهد کرد.[۷]
* * *
* مقاتل الطالبیین، ص ۸۶ / أبوالفرج الإصفهانی، متوفای ۳۵۶:
* ترجمه فاضل: علی بن الحسین. معروف به اکبرکنیهاش ابوالحسن بود. مادرش دختر ابومره بن عروه بن مسعود ثقفی بود که لیلی نامیده میشد. مادر ابن لیلی میمونه دختر ابوسفیان بن حرب بود که به امشیبه شهرت داشت و مادر میمونه دختر ابولعاص بن امیه بود. بنابر این لیلی دختر ابومره خواهر زاده معاویه بن ابیسفیان بود. به همین جهت روزی معاویه در محفل خود گفت: چه کسی امروز به مسند خلافت برازنده و سزاوار است. همه گفتند تو. اما معاویه گفت: نه. از من سزاوارتر علی بن الحسین است که جدش رسول اکرمp است. او است که شجاعت بنیهاشم و سخاوت بنیامیه و مناعت ثقیف را یک جا در وجود خود کرده است. علی بن الحسین الاکبر نخستین مبارز است که در واقعه ای طف به قتل رسیده است. یحیی بن حسن علوی میگوید: آن کس که در واقعه کربلا پیش از همه به شهادت رسید مادرش کنیز بود یعنی علی بن الحسین. که مادرش لیلی بود نبود. خلف بن احمر میگوید: این قطعه منظوم در وصف علی بن الحسین اکبر انشا شده سراینده اش مجهول است.
لم تر عین نطرت مثله
من محتف یمشی وس ناعل
هیچ چشم بینا هرگز نظیر او را نبیند. خواه آن بیننده پا برهنه باشد و خواه پا پوشیده
اعنی بن نیلی ذا العلی و لندی
اعنی بن بنت الحسب الفاضل
یعنی پسر لیلی که شکوهمند و کریم است یعنی پسر آن زن که نژاد خردمند دارد
علی بن الحسین در خلافت عثمان بن عفان به دنیا آمد. علی بن الحسین از جدش علی امیرالمؤمنین و عایشه احادیثی روایت کرده است ولی من دوست نمی دارم آن روایات را در این کتاب باز گویم زیرا هدف ما از این تألیف روایت احادیث نیست.[۸]
* * *
* مقتل شیخ صدوق (الأمالی، ص ۱۶۲، با اندک تفاوتی در متن) / متوفای ۳۸۱:
* ترجمه صحتی: پس از عبدالله بن مسلم، علیاکبر، پسر امام حسینj به مبارزه برخاست، وقتی که به سوی دشمن میرفت، اشک از چشم حسینj جاری شد و گفت: بار پروردگارا، تو خود گواه باش که کسی به جنگ آنها رفت که فرزند پیامبرت و همانندترین مردم به او در صورت و سیرت است. علیاکبر، در رجزی که میخواند چنین میگفت: من علی، پسر حسین بن علی هستم، به خانه خدا سوگند که ما به پیامبر، سزاوارتریم. آیا نمیبینید که چگونه از پدرم حمایت میکنم.پس از آن که ده نفر از آنها را کشت، پیش پدرش برگشت و گفت:پدرجان! عطش…، امام حسینj گفت: پسرم بردبار باش که جدم رسول خدا تو را از جامی لبالب سیراب سازد. علیاکبر به آوردگاه بازگشت و جنگید، تا این که چهل و چهار مرد از آنها را کشت و سپس خود کشته شد.[۹]
* * *
* الإرشاد، ج۲، ص ۱۰۶ / المفید، متوفای ۴۱۳:
* ترجمه رسولی: پس فرزندش علی بن الحسینc پیش آمد و مادرش لیلی دختر ابیقره بن عروه بن مسعود ثقفی بود و از زیباترین مردم آن زمان بود و در آن روز نوزده سال داشت پس حمله افکند و میگفت: منم علی فرزند حسین بن علی، به خانه خدا سوگند ما سزاوارتر به پیغمبر هستیم. بخدا سوگند پسر زنا زاده در باره ما حکومت نخواهد کرد، با شمشیر شما را میزنم و از پدر خویش دفاع میکنم. (شمشیر میزنم) شمشیر زدن جوانی هاشمی و قرشی. پس چند بار چنین حمله افکند و مردم کوفه از کشتن او خودداری میکردند، مره بن منقذ عبدی گفت: گناه عرب بگردن من باشد اگر این جوان بر من بگذرد و چنین حمله افکند و من داغ مرگش را بر دل پدرش ننهم، پس همچنان که حمله افکند مره بن منقذ سر راه بر او گرفت و با نیزه او را بزد آن جناب به زمین افتاده و آن بیشرم مردم گرد او را گرفته با شمشیرهای خود پاره پارهاش کردند، حسینj آمد تا بر سر آن جوان ایستاده فرمود: خدا بکشد مردمی که تو را کشتند ای پسرم، چه بسیار این مردم بر خدا و بر دریدن حرمت رسولp بیباک گشتهاند و اشک از دیدگان حق بینش سرازیر شد، سپس فرمود: پس از تو خاک بر سر دنیا! در این حال زینب خواهر حسینj از خیمه بیرون دویده فریاد میزد: ای برادرم و ای فرزند برادرم! و شتابان آمد تا خود را بروی آن جوان انداخت، حسینj سر خواهر را بلند کرده او را به خیمه بازگرداند و به جوانان خود فریاد زد: برادرتان را بردارید، پس جوانان آمده او را برداشتند تا جلوی خیمه که پیش روی آن جنگ میکردند بر زمین نهادند.[۱۰]
(متن عربی، ترجمه، نکات ویرایشی و … بر اساس مطالب موجود در نسخه چاپی بوده و مگر در مواردی جزئی مطابق ضوابط مصوب مؤسسه نیست. لذا مؤسسه مسؤولیتی نسبت به ترجمهها ندارد.)
[۱]. متن عربی: … و دعا رجل من أهل الشام. علی بن حسین الأکبر- و أمه. آمنه بنت أبیمره بن عروه بن مسعود الثقفی. و أمها بنت أبیسفیان بن حرب فقال: إن لک بامیرالمؤمنین قرابه و رحما فإن شئت أمناک و امض حیث ما أحببت فقال: أما و الله لقرابه رسول اللهp کانت أولی أن ترعی من قرابه أبیسفیان. ثم کر علیه و هو یقول:
أنا علی بن حسین بن علی
نحن و بیت الله أولی بالنبی
من شمر و عمر و ابن الدعی
قال: و أقبل علیه رجل من عبدالقیس یقال له مره بن منقذ بن النعمان. فطعنه. فحمل فوضع قریبا من أبیه. فقال له: قتلوک یا بنی. علی الدنیا بعدک العفاء . و ضمه أبوه إلیه حتی مات. فجعل الحسین یقول: اللهم دعونا لینصرونا فخذلونا و قتلونا. اللهم فاحبس عنهم قطر السماء و أمنعهم برکات الأرض فإن متعتهم إلی حین ففرقهم شیعا و اجعلهم طرائق قددا. و لا ترضی الولاه عنهم أبدا. و جاء صبی من صبیان الحسین یشتد حتی جلس فی حجر الحسین. فرماه رجل بسهم فأصاب ثغره نحره فقتله. فقال الحسین: اللهم إن کنت حبست عنا النصر فاجعل ذلک لما هو خیر فی العاقبه و انتقم لنا من القوم الظالمین …
[۲]. متن عربی: … و بلغ الحسین قتل مسلم و هانئ فقال له ابنه علی الأکبر: یا أبه ارجع فإنهم أهل … و غدرتهم و قله وفائهم و لا یفون لک بشیء. فقالت بنو عقیل لحسین: لیس هذا بحین رجوع. و حرضوه علی المضی. فقال حسین لأصحابه: قد ترون ما یأتینا و ما أری القوم إلا سیخذلوننا فمن أحب أن یرجع فلیرجع. فانصرف عنه من صاروا إلیه فی طریقه و بقی فی أصحابه الذین خرجوا معه من مکه و نفیر قلیل من صحبه فی الطریق . فکانت خیلهم اثنین و ثلاثین فرسا…
[۳]. متن عربی: … فکان أول من تقدم منهم، فقاتل علی بن الحسین و هو علی الاکبر، فلم یزل یقاتل حتی قتل، طعنه مره بن منقذ العبدی، فصرعه و أخذته السیوف فقتل …
[۴]. متن عربی: … و کان للحسین من الولد: علی الأکبر، لا بقیه له، قتل بالطف و أمه لیلی بنت أبیمره بن عروه بن مسعود الثقفی و علی الأصغر و أمه حرار بنت یزدجرد و کان الحسین سماها غزاله …
[۵]. متن عربی: … و کان أول قتیل من بنی أبیطالب یومئذ علی الاکبر بن الحسین بن علی و أمه لیلی ابنه أبیمره بن عروه بن مسعود الثقفی و ذلک انه أخذ یشد علی الناس و هو یقول: انا علی بن حسین بن علی نحن و رب البیت اولی بالنبی تالله لا یحکم فینا ابن الدعی. قال: ففعل ذلک مرارا، فبصر به مره بن منقذ بن النعمان العبدی ثم اللیثی، فقال: علی اثام العرب ان مر بی یفعل مثل ما کان یفعل ان لم اثکله أباه، فمر یشد علی الناس بسیفه، فاعترضه مره بن منقذ، فطعنه فصرع و احتوله الناس فقطعوه بأسیافهم. قال أبومخنف: حدثنی سلیمان بن أبیراشد، عن حمید بن مسلم الأزدی، قال: سماع اذنی یومئذ من الحسین یقول: قتل الله قوما قتلوک یا بنی! ما اجراهم علی الرحمن و علی انتهاک حرمه الرسول! علی الدنیا بعدک العفاء. قال: و کأنی انظر الی امراه خرجت مسرعه کأنها الشمس الطالعه تنادی: یا اخیاه! و یا بن اخیاه! قال: فسالت علیها، فقیل: هذه زینب ابنه فاطمه ابنه رسول الله ص، فجاءت حتی اکبت علیه، فجاءها الحسین فاخذ بیدها فردها الی الفسطاط و اقبل الحسین الی ابنه و اقبل فتیانه الیه، فقال: احملوا أخاکم، فحملوه من مصرعه حتی وضعوه بین یدی الفسطاط الذی کانوا یقاتلون امامه…
[۶]. متن عربی: … ثم تقدم من بعده علی بن الحسین بن علی۰ و هو یومئذ ابن ثمانی عشره سنه، فتقدم نحو القوم و رفع الحسین شیبته نحو السماء و قال: اللهم اشهد علی هؤلاء القوم! فقد برز إلیهم غلام أشبه القوم خلقا و خلقا و منطقا برسولک محمد صلی الله علیه و سلم، فامنعهم برکات الأرض، فإن متعتهم إلی حین ففرقهم فرقا و اقطعهم قطعا و اجعلهم طرائق قددا و لا ترض الولاه عنهم أبدا، فإنهم دعونا لینصرونا ثم عدوا علینا یقاتلوننا. قال: ثم صاح الحسین بعمر بن سعد فقال: ما لک قطع الله رحمک و لا بارک لک فی أمرک و سلط علیک بعدی من یقتلک علی فراشک، کما قطعت رحمی و لم تحفظ قرابتی من محمد صلی الله علیه و سلم. ثم رفع الحسین صوته و قرأ إن الله اصطفی آدم و نوحا و آل إبراهیم و آل عمران علی العالمین ذریه بعضها من بعض و الله سمیع علیم. قال: ثم تقدم علی بن الحسین بن علیc و هو یقول:
أنا علی بن الحسین بن علی
من عصبه جد أبیهم النبی
و الله لا یحکم فینا ابن الدعی
أطعنکم بالرمح حتی ینثنی
أضربکم بالسیف أحمی عن أبی
ضرب غلام علوی قرشی
ثم حمل۰، فلم یزل یقاتل حتی ضج أهل الشام من یده و من کثره من قتل منهم، فرجع إلی أبیه و قد أصابته جراحات کثیره، فقال: یا أبه! العطش قد قتلنی و ثقل الحدید قد أجهدنی، فهل إلی شربه من الماء سبیل. قال: فبکی الحسین ثم قال: یا بنی! قاتل قلیلا فما أسرع ما تلقی جدک محمدا صلی الله علیه و سلم فیسقیک بکأسه الأوفی! قال: فرجع علی بن الحسین إلی الحرب و هو یقول:
الحرب قد بانت لها حقائق
و ظهرت من بعدها مصادق
و الله رب العرش لا نفارق
جموعکم أو تغمدوا البوارق
ثم حمل، فلم یزل یقاتل حتی قتل رحمه الله…
[۷]. متن عربی: … و کان جمیع من قتل مع الحسین فی یوم عاشوراء بکربلاء سبعه و ثمانین، منهم ابنه علی بن الحسین الأکبر و کان یرتجز و یقول:
أنا علی بن الحسین بن علی
نحن و بیت الله أولی بالنبی
تالله لا یحکم فینا ابن الدعی …
[۸]. متن عربی: … و علی بن الحسین و هو علی الأکبر و لا عقب له و یکنی أباالحسن و أمه لیلی بنت أبیمره بن عروه بن مسعود الثقفی و أمها میمونه بنت أبیسفیان بن حرب [بن أمیه و تکنی أم شیبه و أمها بنت أبیالعاص بن أمیه] و هو أول من قتل فی الواقعه. و إیاه عنی معاویه فی الخبر الذی حدثنی به محمد بن محمد بن سلیمان، قال: حدثنا یوسف بن موسی القطان، قال: حدثنا جریر، عن مغیره، قال: قال معاویه: من أحق الناس بهذا الأمر؟ قالوا: أنت، قال: لا، أولی الناس بهذا الأمر علی بن الحسین بن علی، جده رسول اللهm و فیه شجاعه بنیهاشم و سخاء بنیأمیه و زهو ثقیف. و قال یحیی بن الحسن العلوی: و أصحابنا الطالبیون یذکرون أن المقتول لأم ولد و أن الذی أمه لیلی هو جدهم، حدثنی بذلک أحمد بن سعید عنه. و حدثنی أحمد بن سعید، عن یحیی، عن عبیدالله بن حمزه، عن الحجاج بن المعتمر الهلالی، عن أبیعبیده و خلف الأحمر: أن هذه الأبیات قیلت فی علی بن الحسین الأکبر:
لم تر عین نظرت مثله
من محتف یمشی و من ناعل
یغلی نئی اللحم حتی إذا
أنضج لم یغل علی الآکل
کان إذا شبت له ناره
أوقدها بالشرف القابل
کیما یراها بائس مرمل
أو فرد حی لیس بالآهل
أعنی ابن لیلی ذا الثدی و الندی
أعنی ابن بنت الحسب الفاضل
لا یؤثر الدنیا علی دینه
و لا یبیع الحق بالباطل
و ولد علی بن الحسین فی خلافه عثمان. و قد روی عن جده علی بن أبیطالب و عن عائشه أحادیث کرهت ذکرها فی هذا الموضع لأنها لیست من جنس ما قصدت له …
[۹]. متن عربی: … و برز من بعده علی بن الحسینc فلما برز إلیهم دمعت عین الحسینj فقال اللهم کن أنت الشهید علیهم فقد برز إلیهم ابن رسولک و أشبه الناس وجها و سمتا به فجعل یرتجز و هو یقول
أنا علی بن الحسین بن علی
نحن و بیت الله أولی بالنبی
أ ما ترون کیف أحمی عن أبیفقتل منهم عشره ثم رجع إلی أبیه فقال یا أبت العطش فقال له الحسینj صبرا یا بنی یسقیک جدک بالکأس الأوفی فرجع فقاتل حتی قتل منهم أربعه و أربعین رجلا ثم قتل …
[۱۰]. * متن عربی: … فتقدم ابنه علی بن الحسینc و أمه لیلی بنت أبیمره بن عروه بن مسعود الثقفی و کان من أصبح الناس وجها و له یومئذ بضع عشره سنه فشد علی الناس و هو یقول
أنا علی بن الحسین بن علی
نحن و بیت الله أولی بالنبی
تالله لا یحکم فینا ابن الدعی
أضرب بالسیف أحامی عن أبی
ضرب غلام هاشمی قرشی
ففعل ذلک مرارا و أهل الکوفه یتقون قتله فبصر به مره بن منقذ العبدی فقال علی آثام العرب إن مر بی یفعل مثل ذلک إن لم أثکله أباه فمر یشد علی الناس کما مر فی الأول فاعترضه مره بن منقذ فطعنه فصرع و احتواه القوم فقطعوه بأسیافهم فجاء الحسینj حتی وقف علیه فقال قتل الله قوما قتلوک یا بنی ما أجرأهم علی الرحمن و علی انتهاک حرمه الرسول و انهملت عیناه بالدموع ثم قال علی الدنیا بعدک العفاءو خرجت زینب أخت الحسین مسرعه تنادی یا أخیاه و ابن أخیاه و جاءت حتی أکبت علیه فأخذ الحسین برأسها فردها إلی الفسطاط و أمر فتیانه فقال احملوا أخاکم فحملوه حتی وضعوه بین یدی الفسطاط الذی کانوا یقاتلون أمامه ..