آیا امام صادق علیهالسلام فرمودند من دو بار زاده ابوبکر هستم، صحیح است؟
سؤال:
سلام
آیا این حدیث که امام صادق علیهالسلام فرمودند من دو بار زاده ابوبکر هستم، صحیح است؟
*********************************************************************
پاسخ:
سلام علیکم و رحمه الله
علی الشهور مادر امام صادق علیهالسلام، به دو طریق از نوادگان خلیفه اول بود. این دو طریق را با هم مرور میکنیم.
. طریق اول: مادر امام صادق، فاطمه نام داشته، لقبش را قریبه و کنیهاش را ام قاسم گفتهاند و به ام فروه مشهور بوده و فرزند قاسم بن محمد بن ابیبکر است. یعنی با دو واسطه به ابوبکر میرسد.
– محمد بن ابیبکر: مادر محمد بن ابیبکر، اسماء بنت عمیس است که ابتدا همسر جعفر طیار بود و چند سالی به ازدواج ابوبکر در آمد و بعد از مرگ ابوبکر، سالها همسر امام علی علیهالسلام بود و فوت کرد.
این اسماء بنت عمیس، همان بانویی است که در زمان همسری ابوبکر، با خلافت همسرش مخالفت کرد و در جناح امام علی علیهالسلام قرار گرفت و تیمارداری حضرت فاطمه زهرا را کرد و آن قدر مورد اعتماد امیر مؤمنان بود که در مراسم تدفین مخفیانه حضرت زهرا شرکت داشت. محمد، فرزند او و ابوبکر است. محمد بن ابیبکر چنیدین خواهر و برادر ناتنی داشت.
محمد، عبدالله و عون، برادران ناتنی او از مادر (أسماء و جعفر الطیار) بودند. محمد بن جعفر در صفین شهید شد، عبدالله بن جعفر، همسر حضرت زینب بود و عون بن جعفر در کربلا شهید شد. عایشه، اسماء، عبدالله و دیگرانی خواهر و برادران ناتنی او از پدر (ابوبکر) بودند. ظاهرا محمد، آخرین فرزند ابوبکر است و به همین جهت بسیار مورد علاقه خواهران و برادران خود، از جمله عایشه، اسماء و عبدالرحمن بود.
محمد از حدود سه یا چهارسالگی در خانه امیر مؤمنان علیهالسلام و تحت تربیت ایشان بزرگ شد و از یاران صدیق و فدایی ایشان در مبارزه با آموزههای پدرش و سایر خلفا بود. او در سال ۳۸ هجری، از طرف امام علی علیهالسلام، والی مصر شد و به دست عمال عمرو عاص و معاویه شهید شد.
– قاسم بن محمد بن ابیبکر: او فرزند محمد و پدرِ مادرِ امام صادق علیهالسلام است. او هم بزرگشده خاندان نبوت بوده و هر چند نوه ابوبکر بود، اما از فقها و علمای عصر خود بود که در جناح اهل بیت قرار داشت و از یاران امام سجاد و امام باقر علیهماالسلام بود.
ام فروه نیز بزرگشده تحت تربیت اهل بیت بوده است.
عملاً این نسل، اگر چه از نظر نسبی و ژنتیکی از نسل ابوبکر بودند، اما عملاً تربیت شده خاندان اهل بیت بودند.
. طریق دوم: مادرِ مادر امام صادق هم اسماء نام داشت که فرزند عبدالرحمن بن ابیبکر بود.
عبدالرحمن بن ابیبکر متولد مکه در دورات پیش از بعثت است که در جنگ بدر، جزء کفار قریش بود و بعدها اسلام آورد. وقتی پدرش، خلیفه اول، مُرد، به خلیفه دوم و سوم بسیار نزدیک بود، اما بعداز کشته شدن خلیفه سوم، در کنار امیر مؤمنان علیهالسلام قرار گرفت و حتی در جنگ جمل، در مقابل خواهرش عایشه، به نفع امیر مؤمنان علیهالسلام شمشیر کشید. بعد از شهادت امام علی علیهالسلام، جزء یاران امام مجتبی بود و بعد از شهادت ایشان، از محبین امام حسین علیهالسلام شد. با معاویه دشمنی داشت و نسبت به جانشینی یزید مخالفت کرد و حتی تطمیع و بعد تهدید به مرگ شد که کوتاه نیامد. رشوه به او برای بیعت با یزید را ده هزار دینار گفتهاند. مرگ او در زمان معاویه اتفاق افتاد و بعضی گفتهاند به دسیسه معاویه کشته شد.
اسماء، دختر عبدالرحمن و مادر ام فروه، در زمانی متولد شد که پدرش به اهل بیت نزدیک بود و تحت تأثیر آموزههای ایشان بزرگ شد.
خلاصه اینکه این افراد هم، هر چند از نسل ابوبکر بودند، اما به شدت تحت تأثیر آموزههای اهل بیت بودند و نَه جانشینان جدشان، ابوبکر.
این خلاصهای از نسب مادر امام صادق علیهالسلام که از دو طریق از نسل ابوبکر بوده و در نتیجه امام صادق هم به دو طریق از نسل خلیفه اول میشود، اما طبیعتاً با فضای فرهنگی و مذهبی که توضیح داده شد.
اما در مورد حدیث «ولدنی مرتین»؛
ابتدا عرض کنم که اعتبارسنجی این حدیث بسیار مهم است، چرا که در این حدیث، تنها بیان نسب نیست، بلکه بار اعتقادی زیادی دارد. اگر کسی این حدیث را بپذیرد، کاملا معلوم میشود که امام صادق علیهالسلام به وضوح در صدد بیان جایگاه والای ابوبکر است و شفاعت او را با شفاعت امام علی علیهالسلام، مقایسه و برابر میداند.
ابتدا حدیث را بر مبانی حدیثی مکتب اهل بیت بررسی میکنیم و ببینیم معتبر هست یا خیر؛
این حدیث در متون روایی اولیه ما نیست و اولین کسی که آن را در شیعه نقل کرده است، علی بن عیسی الاربلی در کشف الغمه است که آن را از قول محدثی از اهل تسنن، به نام عبدالعزیز بن اخضر الجنابذی به صورت مرسل نقل کرده است.
علی بن عیسی از محدثین نیمه دوم قرن هفتم است، یعنی بیش از ۵۰۰ سال با امام صادق علیهالسلام فاصله دارد و طریق خود را تا امام علیهالسلام نگفته است، لذا حدیث مرسل است و غیر معتبر.
البته این حدیث بر مبنای رجالیونی مانند حقیر غیر معتبر است، اما میدانیم که منبریهای شیعه و حتی جمعی از علما به حدیثهایی بسیار ضعیفتر این هم استناد میکنند و بر منبرها نقل میکنند که اگر کسی ادعا کند که این حدیث بر مبنای این افراد معتبر است، حرف بیربطی نزده است.
و اما اعتبار این حدیث در منابع حدیثی مکتب خلفا؛
این حدیث در آثار قرن چهارم به بعد مکتب خلفا، به صورت مسند و با ذکر حدیث آمده است. مثلا دارقطنی از محدثین قرن چهارم اهل تسنن که همعصر سالهای اولیه غیبت کبری است، این حدیث را در فضائل الصحابه خود از احمد بن محمد بن اسماعیل الآدمی از محمد حسین الحنینی از عبدالعزیز بن محمد الازدی از حفص بن غیاث از امام صادق علیهالسلام روایت کرده است.
اگر حفص بن غیاث را که بعضی ازبزرگان شیعه، به نوعی توثیق کردهاند، کنار بگذاریم، سایر رجال سند این حدیث، برای ما مجهول هستند، اما از منظر علمای اهل تسنن وضعیت فرق میکند. مثلا ممکن است این حدیث برای بعضی از رجالیون اهل تسنن معتبر نباشد، اما جمع کثیری از آنها این دست گزارشها را میپذیرند، کما اینکه گفته شد جمع کثیری از حوزویهای ما هم مشابه همین اخبار و بلکه ضعیفتر آن را در منابع شیعه میپذیرند.
این حدیث و مشابه آن و همچنین تطبیق آن را با احادیث دیگری یا شبیه همین متن را در منابع دیگر اهل تسنن میتوان پیجویی کرد که نکات مهمی در از آن استخراج میشود، اما ما به همین مقدار بسنده میکنیم.
جمعبندی نهایی اینکه؛
۱. این حدیث بر مبنای رجالی ما و احتمالا همه رجالیون شیعه معتبر نیست.
۲. این حدیث بر اساس بعضی مبانی رجالی اهل تسنن هم معتبر نیست، اما ممکن است افرادی آن را معتبر بداند.
۳. این حدیث بر اساس مشی منبری، چه در شیعه و چه در سنی، معتبر است، چنانکه ضعیفتر از اینها را هم معتبر میدانند، اما کسانی از شیعه که مشی رجالی دارند، آن را معتبر نمیدانند.