درباره خطبه همام (خطبه متقین)
سؤال:
سلام. آیا خطبه همام یا همان خطبه متقین معتبر است؟
*********************************************************************
پاسخ:
سلام علیکم و رحمه الله
این خطبه که به واسطه نهج البلاغه مرحوم شریف رضی مشهور شده است و شرح و حواشی بسیاری بر آن نوشته و بعضا آن را معتبر، بلکه متواتر دانستهاند، در کتابهای متعددی از منابع اصیل مکتب اهل بیتb ذکر شده است که به ترتیب تاریخ مرور میکنیم.
– پیش از شریف رضی، این حدیث را مرحوم ثقهالاسلام الکلینی (قرن سوم و چهارم) در الکافی آوردهاند که البته تفاوتهای بسیار زیادی با روایت نهج البلاغه دارد. ایشان این خطبه را از محمد بن جعفر الاسدی الکوفی از محمد بن اسماعیل البرمکی از عبدالله بن داهر بن یحیی الاحمری از حسن بن یحیی از قثم بن ابیقتاده الحرانی از عبدالله بن یونس از امام صادقj روایت کرده است. در این حدیث، او را عابد، ناسک و مجتهد معرفی کرده است.
نکته مهم درباره این حدیث این است که عبدالله بن داهر از ضعفا است و به حدیث او نمیتوان اعتماد کرد. حسن بن یحیی، قثم بن ابیقتاده و عبدالله بن یونس هم مجهول هستند. خلاصه اینکه انتساب این حدیث به امام صادقj و این خطبه به امیر مؤمنانj در حضیض ضعیف است.
– فرد دیگری که این حدیث را نقل کرده است، محمد بن همام الاسکافی، از علما و محدثین همعصر ثقهالاسلام الکلینی است که چند سالی بعد از ایشان فوت شد. ایشان این حدیث را کاملا مرسل نقل کردهاند و فارغ از تفاوتهایی که با سایر منابع دارد، به جهت مرسل بودن، ضعیف است.
– ابن شعبه الحرانی از محدثین قدن چهارم هم این خطبه را با تفاوتهایی به صورت مرسل نقل کرده است.
– شیخ صدوق هم که همعصر ابن شعبه است، این خطبه را در الأمالی به صورت مسند آورده است. ایشان آن را از محمد بن حسن بن احمد بن ولید از محمد بن حسن الصفار از علی بن حسان الهاشمی از عمویش، عبدالرحمن بن کثیر الهاشمی از امام صادقj روایت کرده است. در نسخه الأمالی علی بن حسان الواسطی آمده است که خطا است و با توجه به اینکه از عمویش عبدالرحمن بن کصیر روایت کرده است، الهاشمی درست است. در این طریق، هر چند دو نفر اول از ثقات هستند، اما علی بن حسان الهاشمی بسیار ضعیف است که کتاب تفسیر باطنش را مخلوطی از درست و نادرست دانستهاند. او را فاسد المذهب و غالی هم معرفی کردهاند که در اینباره نکاتی را عرض خواهم کرد. تا اینجای کار، این طریق هم بسیار غیر معتبر میشود. حالا اضافه کنید که عبدالرحمن بن کثیر هم ضعیف و متهم به جعل حدیث است.
این خطبه، با همین سند در کتاب صفات الشیعه ایشان هم هست.
– شریف رضی هم که از علمای قرن چهارم و پنجم است، این حدیث را مرسل روایت کرده است.
– مرحوم محمد بن علی الکراجکی، از محدثین قرن پنجم هم این خطبه را از محمد بن علی بن طالب الرازی از محمد بن عبدالله بن محمد بن مطلب الشیبانی از جعفر بن محمد بن جعفر العلوی الحسنی از احمد بن محمد بن عیسی الوابشی از عاصم بن حمید الخیاط از و همینطور از ابوالمفضل الشیبانی از حسن بن علی بن بزیع از مالک بن ابراهیم بن عاصم بن حمید از ابوحمزه الثمالی از یحیی، ابن ام طویل از نوف بن فضاله البکالی روایت کرده که این فرد اخیر، قاعدتا همعصر امیر مؤمنانj است. در این گزارش، بر خلاف قبلیها که فقط نام همام را گفته و نهایتا او را عابد، ناسک و مجتهد معرفی کردهاند، ضمن اینکه او هم او را عابد و مجتهد معرفی میکند، اینجا نام پدر و جد او را هم آورده و همام بن عباده بن خیثم و از اصحاب برانس معرفی کرده است. در ضمن گفته است که او برادرزاده ربیع بن خیثم است که این ربیع بن میثم همان کسی است که قبری منسوب به او در مشهد الرضاj هست. اصحاب برانس، کسانی هستند که کلاهی به این نام بر سر میگذاشتند و نشانه این بود که اینها خیلی اهل زهد و تقوا هستند. البته پدر ریا بسوزد.
این طرق هم حداقل به واسطه مجهول بودن امثال احمد بن محمد بن عیسی الوابشی، مالک بن ابراهیم بن عاصم بن حمید، یحیی و نوف البکالی غیر معتبر است. البته سند نکات دیگری هم دارد که فعلا همین مقدار برای تعیین تکلیف آن کافی است.
– این حدیث را افراد بعدی مانند ابن فتال در روضه الواعظین، حسن بن فضل الطبرسی در مکارم الاخلاق مرسلا و بدون ذکر منبع و بعضی هم با ذکر منبع نقل کردهاند. مثلا علی بن عیسی الاربلی در کشف الغمه آن را از نهج البلاغه روایت کرده است.
خلاصه اینکه انتساب این خطبه به امیر مؤمنانj معتبر نیست، مگر اینکه کسی بخواهد پای شهرت و جابریت ضعف سند را وسط بکشد که خود دانند، اما علی المبنای حقیر معتبر نیست.
این هم که آن را متواتر دانستهاند، احتمالا از باب خطابه و هیجان سخن بوده است، چرا که تعدد منبع، خصوصا وقتی احتمال برداشت از هم، وجود دارد، تواتر نیست.
در پایان هم باید عرض کنم هر چند انتساب این عبارات به امیر مؤمنانj معتبر نیست و نسبت قطعی دادن آن به ایشان، شاید از مصادیق کذب بر ائمهb باشد، اما تا جایی بنده حضور ذهن دارم، تک تک عبارات این خطبه قابل تأمل است و خوب است انسان بسیار تلاش کند و از خدا هم بخواهد که توفیق دهد و بتواند به تعداد بیشتری از اینها دست یابد، البته با ملاحظه ریا و پرهیز از افراط. این مطلب هم ناگفته نماند که تقوا هم مراتب دارد و بعضی فرازهای این خطبه، مراتب پایینتر و بعضی، مراتب بالاتر را بیان میکند. مجموع آن هم شاید حد اعلای تقوی باشد.