یادداشتی درباره طهارت یا نجاست سگ

یادداشت زیر توسط استاد برای یکی از علما و فقهایی که نظر به طهارت سگ داشتند و بعد از چند جلسه تلفنی، خلاصه مطالب ایشان را به صورت مکتوب خواسته بودند، نوشته شده است.

* * *

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

پیرو صحبت‌های شفاهی مکرری که داشتیم و حسب فرمایش حضرت‌عالی، گزارش مجملی از بحث طهارت یا نجاست سگ خودم را خدمتتان مکتوب می‌کنم، بلکه با کار آید. لذا چنان‌چه در مورد بند یا فرازی از آن، توضیح بیش‌تری خواستید، یا درباره مطلب دیگری فرمایشی بود، إن شاء الله در خدمت خواهم بود.

** مقدمه:

در وهله اول بنا بر قاعده طهارت، هر چیزی پاک است، مگر نجاست آن قطعی شود. سگ و هیچ موجود زنده و غیر زنده‌ای هم از این قاعده استثنا نیست، یعنی همه پاک هستند، مگر ادله قائلین به نجاست چیزی تمام باشد. حالا باید دید دلایل آقایان چیست؟ این دلایل قاعدتا باید از ادله اربعه، یعنی قرآن، روایات، عقل و نهایتاً اجماع باشد که مرور می‌کنیم.

* عقل:

عقل مستقل هیچ حکمی درباره نجاست سگ ندارد و اتفاقاً اگر قرار باشد پای عقل و به تبع آن علم تجربی را وسط بکشیم، چه بسا حکم به طهارت بسیاری از سگ‌ها کند که بحثش مفصل است و آگاهی حرفه‌ای و تخصصی از مسائل زیست‌شناسی و دام‌پزشکی در این مورد اهمیت بسیار دارد که متأسفانه بسیاری از اوقات، فقها از آن غفلت کرده‌اند. آری! حساب سگ‌های آلوده، بیمار و … جدا است، اما به جرأت عقل، حکم به طهارت سگ‌هایی می‌کند که قرص‌های ضد انگلشان به موقع داده شده است، واکسن‌هایشان به موقع تزریق شده است و با شامپو و موارد مخصوص شست‌وشو و خلاصه پاکیزگیشان مراقبت می‌شود.

* اجماع:

کسانی که متوسل به اجماع شده‌اند، اول باید نوع اجماعی که ادعا می‌شود را مشخص کنند، تا ببینیم اولاً کبری آن اجماع صحیح است یا خیر، یعنی اصلا آن اجماع کاشف از رأی معصوم علیه‌السلام هست یا خیر؟! چرا که پر واضح است که بین اجماع دخولی، لطفی، تشرفی، حدسی نوع اول، حدسی نوع دوم و … تفاوت از زمین تا آسمان است. حالا اگر کبری درست بود، نوبت به صغری می‌رسد که آیا آن اجماع مورد نظر، محقق است یا خیر. پس صرف این‌که ادعای اجماع شود، هم ابهام دارد و هم قابل قبول نیست.

ثانیاً اگر اجماع مورد نظر، اجماع کل فقها را بخواهد، فتوای افرادی مانند شیخ صدوق و سید مرتضی و … در مورد عدم نجاست مطلق سگ‌ها، اجماع شکن است.

ثالثاً، یقیناً اجماع، اجماع مدرکی است و تا وقتی مدرک موجود است و امکان بررسی مدارک هست، اصلا اجماع محلی از اعراب ندارد.

* قرآن:

سه آیه داریم که اشاره به سگ دارد. از آیات اصحاب کهف و آیه «یلهث»، نه طهارت معلوم می‌شود و نه نجاست. از آیه «مکلبین» هم که اصلاً نجاست در نمی‌آید و اتفاقاً با این‌که آیه اجمال دارد، اگر ما باشیم و صرفاً قرآن، یعنی نخواهیم پای روایات را وسط بکشیم، انصافاً طهارت معلوم می‌شود.

پس تا این‌جا طهارت سگ به قاعده طهارت و آیه مکلبین ثابت است، اما با توجه به این‌که ما قائل ثقلین و لزوم مراجعه به آن دو هستیم، لازم است به روایات معتبر حضرات معصومین سلام‌الله‌علیهم هم مراجعه کنیم و ببینیم که ایشان چه فرمایشاتی در این زمینه دارند و آیا این برداشت و استنباط اولیه را تأیید می‌کنند یا ما باید نظر خود را اصلاح کنیم. البته همان‌طور که اشاره کردم، طبیعی است به روایاتی می‌توان استناد کرد که انتساب آن‌ها به معصومین سلام‌الله‌علیهم معتبر باشد.

* و اما روایات؛

فارغ از بحث اعتبار یا عدم اعتبار، مجموعه روایاتی که به شکل‌های مختلف، ذکری از سگ داشته‌اند، ده‌ها روایت است که هر چند بعضی از آن‌ها ربطی به ما نحن فیه نداشتند، اما جهت اطمینان، یک به یک، هم از نظر سند و اعتبار انتساب به معصوم علیه‌السلام و هم از نظر متن، مورد بررسی قرار گرفتند که ظاهرا مهم‌ترین آن‌ها، همان‌هایی است که مرحوم شیخ حر العاملی در کتاب ارجمند وسائل الشیعه در باب مربوطه آورده‌اند. بنده در این‌جا گزارشی اجمالی از روایات ابواب مورد نظر عرض می‌کنیم و از آن‌جایی که تعدادشان بسیار است، اگر روایت دیگری مورد نظر حضرت‌عالی بود، بفرمایید تا عرض کنم.

– در بعضی روایات معتبر، سگ را «نجس» یا «رجس نجس» معرفی کرده‌اند. بنا بر شواهد قطعی، حداقل تا زمان صادقین علیه‌السلام، نجس اصلاً به معنای متعارف در فقه مطرح نبوده و یا اگر هم بوده باشد، همواره به معنای آن نبوده است و گاهی به معنای لغوی، یعنی کثیف، آلوده و مانند این‌ها بوده است.

مثلا در حدیث ۵۶۰، ناصبی را «انجس من الکلب» معرفی کرده، در حالی که کمتر فقیهی حکم به نجاست فقهی ناصبی داده و او را جزء اعیان نجسه دانسته است. این مطلب نشان می‌دهد نجس در زمان امام صادق علیه‌السلام همواره به معنای نجس مصطلح در فقه نیست، بلکه حداقل گاهی مبین ناپاکی و آلودگی، آن هم در اعتقادات است و نه حتی ظاهر. یا در حدیث ۷۵۸ و احادیث معتبر دیگر داریم که «الحدید نجس»، در حالی که اگر فقهای اخباری را کنار بگذاریم، شاید به سختی بتوان فقیهی را یافت که حدید را نجس مصطلح در فقه بداند. حدید به جهت آلودگی‌هایی که دارد و نیز این‌که بر خلاف نقره و طلا، آلودگی را زیاد به خود جذب می‌کند، نجس دانسته شده و از آن پرهیز داده شده است. خلاصه می‌بینیم که نجس در لسان معصوم یا اصلاً به معنای نجس فقهی نیست، یا حداقل همواره به این معنا نیست.

جمع‌بندی این بخش این‌که، احتمال دارد نجس معرفی کردن سگ در بعضی روایات، مبین نجاستی که در اعیان نجسه مطرح است، نبوده باشد و می‌دانیم که «اذا جاء الاحتمال، بطل الاستدلال».

مطلب تکمیلی این بحث این‌که بعضی از این روایات که در کتب فقهی و فرمایشات فقها به آن استناد شده است، حتی بنا بر نظر مشهور هم معتبر نیستند. مثلا روایتی که امام علیه‌السلام چند بار می‌فرمایند «لا و الله إنه نجس»، به واسطه مجهول‌ بودن معاویه بن میسره بن شریح، معتبر نیست. البته این روایت بر مبنای حقیر معتبر درجه دو است و توضیحش همان است که ابتدا عرض شد.

– در بعضی روایات در مورد محل برخورد با کلب، رطوبهً، صیغه امر در شستن است، در حالی که در همین روایات، در مورد برخور با کلب، جافاً (خشک)، صیغه امر به ریختن آب شده است. اگر اولی امر وجوبی است، دومی هم قاعدتاً باید امر وجوبی باشد و اگر دومی امر استحبابی است، پس اولی هم باید امر استحبابی باشد، چرا که قرینه داخلیه بر تفصیل بین این دو نیست و اگر فتوای آقایان را کنار بگذاریم که در بحث اجتهادی باید کنار بگذاریم و ادله را بررسی کنیم، ظاهرا قرینه خارجیه هم بر آن نیست.

– در بعضی روایات معتبر، مانند حدیث ۴۰۲۵، بعد از بیان حکم آمده است که راوی می‌گوید: «لم صار بهذه المنزله؟ قال لأن النبی امر بقتلها» که در بعضی نسخ «امر بغسلها» آمده است. اگر «امر بقتلها» را درست بگیریم، به دلایل عقلی و نقلی متعدد یقین می‌دانیم که نبی رحمت، امر به قتل همه سگ‌ها نکرده‌اند، پس «ال» در «الکلب»، «ال» جنس نیست، بلکه «ال» عهد ذهنی است و دستور حضرت رسول الله بر قتل نوع خاصی از سگ‌ها بوده است. مثلا سگ‌های گزنده، آلوده و … که برای جامعه آن عصر مضر بوده‌اند و در آن عصر و آن جامعه که راه درمان و کنترل و … نبوده است، برای حفظ سلامتی جامعه، راهی جز معدوم کردن آن‌ها نبوده است. حال وقتی معلوم شد، نبی مکرم، نوع خاصی از سگ‌ها را مد نظر داشته‌اند که آلوده بوده‌اند، معلوم می‌شود، اولا شستن‌ها و آب ریختن هم مربوط به همان نوع سگ است و نَه همه سگ‌ها. ثانیا وقتی معلوم شد «ال» در این‌ها، جنس نیست، بلکه عهد ذهنی است، این احتمال را تقویت می‌کند که در سایر موارد هم عهد ذهنی باشد، یعنی احکام مذکور در روایات معتبر، همان سگ‌های نوع خاص را که ذکرشان شد، شامل شود. پس اگر به قطع نگوییم این «ال»ها، قطعاً همه‌اش عهد ذهنی است، حداقل احتمالش وجود دارد که باشد و باز «اذا جاء الاحتمال، بطل الاستدلال».

حال اگر کسی بگوید «امر بقتلها» نیست، بلکه «امر بغسلها» صحیح است. در جواب می‌گوییم که اولا، به قرینه احادیثی مانند حدیث ۶۶۱۵ که هر چند از نظر عده‌ای معتبر نیست، اما از نظر عده‌ای دیگر، از جمله حقیر معتبر است، همان «امر بقتلها» صحیح است، اما اگر کسی اصرار بر «امر بغسلها» داشته باشد و آن را درست بداند، خودتان معنای روایت را مرور کنید. «هنگامی سگ با لباست برخورد کرد و رطوبتی بود، پس آن را بشوی و اگر لمس کرد آن را در حالت خشکی، پس بر آن آب بریز. (راوی می‌گوید) عرض کردم که چرا در این جایگاه شد؟ فرمودند زیرا نبی امر به شستن آن کرده است.» در این روایت، ضمیر «ها» نمی‌تواند به ثیاب برگردد، چرا که در این صورت، سیاق سؤال فضل بن بقباق و جواب امام علیه‌السلام، با هم نمی‌خواند، یعنی عبارت «لأن النبی، امر به غسلها»، جواب سوال فضل بن بقباق نیست. پس ضمیر «ها» به کلاب بر می‌گردد، که در این صورت یعنی نبی مکرم امر کردند که سگ‌ها را بشویید. حالا اگر فتوای مشهور را بگیریم، سگ با شستن، پاک که نمی‌شود هیچ، در انتقال نجاست، قوی‌تر هم می‌شود. حال مگر می‌شود نبی مطهر چنین امری کنند. نعوذ بالله. اما اگر فتوای مشهور را کنار بگذاریم و مطالب قبل را هم مد نظر داشته باشیم، می‌توان گفت سگ‌های خاصی بوده‌اند که مثلا آلودگی و بیماری و کثیفی و مانند این‌ها داشته‌اند که نبی مکرم، امر به شستن این‌ها کرده‌اند و منظورشان این می‌شود که اگر همین‌ سگ‌های آلوده و … را نشستند و آلودگیشان را از بین نبردند، چنانچه رطوبهً با لباس انسان برخورد کند، باید لباس را شست، چرا که رطوبت نه تنها در انتقال کثیفی و آلودگی مؤثرتر است، بلکه بعضا باعث نفوذ در لباس هم می‌شود و اگر خشک برخورد کرد، فقط آب بریز که همان کثیفی که در سطح لباس آمده، برود و نیاز به شستن کامل لباس نیست. پس چه «امر بقتلها» بگیریم و چه «امر بغسلها»، نه تنها نافی حکم مشهور است، بلکه مؤید نظر ما است.

– شبیه همین بحث‌ها درباره روایات سؤر کلب و … هم هست که بعضا تکرار مکررات است.

– حال اگر روایت دیگری مد نظرتان است که نیاز به بررسی دارد، بفرمایید.

* جمع‌بندی نهایی:

قاعده طهارت، قرآن، عقل و روایات می‌گوید همه سگ‌ها پاک هستند، مگر به دلیلی محرز شود که آلوده و کثیف یا در لسان عربی روایات نجس هستند و آن‌چه مورد نظر معصومین علیهم‌السلام بوده، پرهیز و دوری از سگ‌های کثیف، آلوده و بیمار است و نه این‌که هر سگی جزء اعیان نجسه است.

* حالا چند روایت دیگر را هم مختصرا بررسی کنیم؛

– اگر کسی روایت ابن سنان از عبدالله بن مسکان (حدیث ۵۸۴) که جواز وضو از «مما ولغ الکلب فیه» در آن است را معتبر بداند، تیر خلاصی است بر عدم نجاست سگ و حتی آب دهانش، اما از آن‌جایی که بنده محمد بن سنان را از مشاهیر کذابون می‌دانم، حداقل حقیر نمی‌توانم به این حدیث استناد کنم.

– حدیث ۳۰۳۳۳ که در آن آمده است اگر موش یا سگ در ظرف روغنی افتاد و زنده خارج شد، امام می‌فرمایند خوردن آن مشکلی ندارد نیز مؤید طهارت سگ است و باز تیر خلاصی بر عدم نجاست همه سگ‌ها. ظاهرا این حدیث بلاخلاف معتبر است. هر چند به دلایل عقلی و نقلی می‌دانیم این دستور امام نَه تنها موش و سگ آلوده که هیچ کدام از حیوانات آلوده را شامل نمی‌شود.

نکته تکمیلی آن‌که می‌دانیم «الکلب» در همه نسخ الکافی هست، اما در نسخه التهذیب نیست و باز می‌دانیم که در این موارد، قاعده کلی بر قبول مطلب اضافه است. پس کلب در این روایت معتبر از معصوم هست و در نسخه التهذیب از قلم افتاده است.

– در حدیث ۴۱۷۶ که این هم معتبر است، آمده است که اگر موش خیسی که در آب افتاده است، بر لباسی راه رفت، اگر اثرش را دیدی، آن قسمت لباس را بشوی و آن‌جایی را که اثرش را نمی‌بینی، فقط آب بپاش. در این حدیث هم که درباره لباس نمازگزار است، صیغه امر آمده است. می‌بینیم که این حدیث شباهت زیادی به روایاتی دارد که همین مطلب را درباره سگ می‌گوید و این در حالی است که باز اگر اخباری‌ها را کنار بگذاریم، شاید به سختی بتوان کسی را پیدا کرد که نظر به نجاست موش داشته باشد یا انجام این کارها را برای لباس نمازگزار واجب بداند.

– روایات معتبر دیگری هم هست که می‌توان در این‌جا از آن‌ها استفاده کرد، اما فعلا به همین مقدار بسنده می‌کنم.

* و اما چند نکته تکمیلی؛

– ما در مباحث اصول فقهی که در شرح کفایه داشتیم، گفتیم که بر خلاف نظر مشهور، امر و نهی الله عز و جل و حضرات معصومین علیهم‌السلام، ظهور اولیه در وجوب و حرمت ندارد، بلکه اصل بر توصیه یا به عبارت دیگر استحباب است، البته طبیعی است که گاهی اوقات شواهد و قرائن خارجیه، معلوم می‌کند که بعضی از اوامر و نواهی ایشان در صدد بیان وجوب یا حرمت هستند. پیش‌نهاد می‌کنم در این مورد تأمل جدی داشته باشید که اگر کسی با نظر حقیر موافق باشد، مسائل به گونه دیگری دیده خواهد شد.

– فراموش نکنیم نگهداری از حیواناتی که برای حضور در فضای طبیعت آفریده شده‌اند، در چهاردیواری منزل و خصوصاً آپارتمان‌ها، مخالف حقوق حیوانات است که هم عقل سلیم و هم شارع مقدس از آن منع می‌کنند، حال می‌خواهد این حیوان سگ و گربه باشد یا حتی قناری و مرغ و عشق و انواع طوطی و …، اهلی باشد یا وحشی و …

– البته از آن‌جایی که بعضی از حیوانات مانند پرنده‌هایی که در منازل می‌بینیم یا حتی سگ‌ها و گربه‌ها و …، معمولاً و متأسفانه با دخالت انسان‌ها، دیگر توان زندگی در طبیعت و فضای آزاد را نداشته حتی چند روزی هم در فضای بیرون دوام نمی‌آورند، طبیعتا از آن‌چه پیش از این عرض کردم، استثنا می‌شوند.

– اگر نگهداری حیوانات، چه از پرندگان باشند و چه از خزندگان. چه سگ و گربه باشند و چه حیوان دیگری، مایه غفلت انسان از یاد الله تعالی یا امور معمول زندگی، مانند خانواده، همسر و فرزند، کار و درس و … شود، باید مراقبت جدی کرد.

– اگر کسی به هر دلیلی حیوانی در خانه یا مزرعه یا هر جای دیگر دارد، عقلاً، اخلاقاً و شرعاً موظف است در همه امور لازم، رسیدگی معمول به آن را داشته باشد و در این امر نَه گفتار تفریط شود و نَه افراط و اسراف.

* سخن آخر؛

می‌دانیم که این بحث، مانند بسیاری دیگر از مباحث فقهی، مفصل است و در این مجال اندک، فرصتی برای آن نیست، لذا همان‌طور که در ابتدا عرض کردم، این مطالب، تنها خلاصه ناچیزی از مباحث بود که مفصلاً با دوستان مباحثه کرده بودم و امیدوارم به کار آید و باز تأکید می‌کنم، چنان‌چه در موردی، نظر حقیر را خواستید، بفرمایید که اگر چیزی بلد بودم، عرض کنم.

در مورد طهارت خوک و بعضی دیگر از چیزهایی که به عنوان اعیان نجسه معرفی شده‌اند هم نکات جالبی هست که إن شاء الله در فرصتی دیگر گفت و گو خواهیم کرد.

پیروز باشید

* * *

دو یادداشت متعاقب یادداشت بالا برای ایشان فرستاده شده است.

* یادداشت تکمیلی ١:

در مورد حدیث معتبر ۳۰۳۳۳، ممکن است کسی بگوید مگر می‌شود سگ به این بزرگی در ظرف روغن بیافتد. در جواب باید عرض کنم اگر کسی مانند بنده تجربه زندگی روستایی داشته باشد و در آن روستا، روغن‌گیری انجام شود، می‌داند که روغن‌ها را در مراحل مختلف روغن‌گیری و بسته به حجمشان در ظرف‌های مختلفی می‌ریزند که از جمله آن تشت‌های بزرگ است و چه بسا سگی، پایش را داخل آن بگذارد و رد شود. البته اگر انتظار دارید سگ با سر داخل تشت شیرجه بزند یا در آن غسل ارتماسی کند، شاید خیلی به ندرت پیش بیاید، اما این‌که پایش را داخل آن بگذارد و رد شود و پا را بتکاند و باز مقداری از ترشحات آن به تشت بریزد، اصلاً غیر محتمل نیست و اگر روغن هنوز به طور کامل سفت نشده باشد، یا روغن از نوعی باشد که قرار نباشد به طور کامل سفت شود، به گونه‌ای به هم بر می‌گردد که امکان جداسازی قسمت برخورد شده با سگ، از بقیه آن نیست. حالا بماند که چه بسا توله‌ای هنگام بازی کاملاً داخل ظرف روغن بیفتد و یا زنده خارج شود، یا داخل همان ظرف تلف شود و بمیرد. پس روایت مطلب غیر قابل قبولی ندارد.

* یادداشت تکمیلی ۲:

و اما در مورد روایتی که فرمودید راوی از وضو با فضل بعضی حیوانات مانند گوسفند و گاو و … سوال می‌کند و امام علیه‌السلام می‌فرمایند که مشکلی ندارد، اما وقتی از سگ سؤال می‌کند، امام علیه‌السلام می‌فرمایند که رجس نجس است و به فضل او وضو نگیر و آن آب را بریز و اول بار با خاک بشور و دوم بار با آب.

در مورد این روایت هم چند نکته‌ای عرض کنم.

  1. این روایت، تنها یک مورد بوده و البته معتبر است و نباید آن را نادیده گرفت.
  2. اول باید دید منظور از «الفضل» چیست؟ آب مانده از دهان‌زده این حیوانات، یا غذای پس‌مانده آن‌ها که با آب مخلوط شده یا چیز دیگر. مشهور مورد اول را گرفته‌اند. در این صورت این روایت با روایت ابن مسکان که پیش از این روایت شد، هماهنگ نیست و اگر کسی روایت ابن مسکان را معتبر بداند، به نظر راه حال تعارض، حمل روایت خاک‌مال بر استحباب است که جمع بین دو روایت هم می‌شود و نَه کنار گذاشتن روایت ابن مسکان و می‌دانیم که «الجمع مهما أمکن، أولی من الطرح».
  3. باید دید «ال» در الکلب، بیان جنس است، یا عهد ذهنی. بنا بر آن‌چه گفته شد به نظر، عهد ذهنی است.
  4. اما در مورد خاک‌مال، برداشت من از مجموعه روایاتی که در این‌جا و سایر جاها توصیه به خاک‌مالی داشته، به جهت این بوده که خاک و بعضی چیزهای دیگر در آن عصر، چیزی شبیه مواد شوینده فعلی بوده است، لذا اگر تمیزکننده‌ای مانند آن یا قوی‌تر از آن باشد، همان حکم خاک‌مال را دارد و برای پاک کردن، کافی، بلکه بهتر است. یعنی برای حفظ نظافت و سلامتی، از جمله در مورد سگ‌های کثیف، آلوده و بیمار، لازم است انسان ظرف آب و غذای آن‌ها را با شوینده‌ای مناسب بشوید.

ارادتمند

سلسله مباحثات استاد ریاحی

کتاب‌خانه قرآن و حدیث مؤسسه

فهرست درختی سایت

باز کردن همه | بستن همه